اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خاطره - شهید حاج حسین خرازی

خاطره

چهارشنبه 87 مهر 17 ساعت 11:5 صبح

شهید سردار سر لشکر حاج احمد کاظمی:

خدا می داند من بارها گفته بودم با شهید خرازی راه افتاده بودیم بریم برای قرارگاه، من جیپ می راندم و ایشان بغل دست من نشسته بود، آمد و نزدیکتر شد، دستش را گذاشت روی شانه ام و گفت:« احمد من آمده ام و هیچ کاری ندارم همین دو سه روز شهید می شوم». از این روشن تر و واضح تر؟ و همین هم شد و چه موقعی ایشان شهید شد، در اوج پیروزی عملیات و در موقعی که سختی ها پشت سر گذاشته شده بود و عملیات رو به اتمام بود ( جایی که اصلا تصور نمی شد) یک گلوله زدند و همان یک گلوله فلسفه شهادت شهید خرازی شد

نوشته شده توسط : یا زهرا

نظرات دیگران [ نظر]


:لیست کامل یاداشت ها :


ثبت نام در اولین لینک باکس مذهبی